آقا راستی یه جریانی پیش اومده درباره این علی صبوری یعنی چی واقعا؟ مگه زبون مادریش انگلیسی هست یا تخصصش تو حوزه زبان انگلیسی هست که باید حتما بی غلط بنویسه؟ تازه حتی اگه حوزه تخصصیش هم باشه، چون native نیست، کاملا طبیعیه اشتباهات تلفظی! چی شده که فقط یه سریا میخوان چشم بسته از سر حسادت یا عقده حمله کنن؟!! چه ربطی داره وقتی یه واینر قوی هست، صرفا باید همه چی دون باشه والا پولی که واسه تبلیغات میگیره فلانه و چلانه؟
یکی دو روزی میشه که از شدت استرس و اضطراب ضربات قلبم تند و دردناک شده‌. با اینکه نگرلن وضعیتم هستم ولی کاری از دستم برای بهتر شدن اوضاعم برنمیاد. درس خوندن و کم کردن تکالیف تسکین دهنده ست منتها میدونم که چقدر کار رو سرم ریخته و یک تنه دارم با چند تا ترس می جنگم.
جا داره درباره خانم نین بگم که ایشون ۲ تا همسر داشتن. یکی تو نیویورک یکی هم تو لس آنجلس. ایشون بیمار یونگ بزرگ هم بودن و گفته میشه اختلالات روانی مثل بردرلاین هم داشتن. نکته بعدی اینه نین با همون هنری میلر بزرگ که بخشی از نامه‌هاش رو تو پستای قبل نوشتم affair داشتن. یعنی هم اون زن داشت هم این شوهر(یکی هم نه!). رابطه‌شون از همکار و دوست تبدیل شد به love affair. حالا یکسری‌ها میان به‌به و چه‌چه میزنن به عشق بین میلر و نین.
انگار که وحی بهم نازل شده باشه، کله سحر نشستم رو زمین تکیه دادم به کمد لباسام فکر میکنم فکر کن ۲۸،۷ سالم بشه و بازم حسرتهای کوچولو داشته باشم که خودم باعثشون بودم چی؟ کاش پاره آجری چیزی بخوره تو کله‌م لذت بردن از زندگی و منتظر فردا نبودن رو یاد بگیرم.
چقدر دانشگاه تخمیه چقدر گپ تحصیلی تخمی تر چقدر استاد دیوثمون که هر روز باهاش کلاس داریم وترم آخری تهدید به انداختنمون میکنه تخمیه چقدر ترس از افتادن تخمیه چقدر اوضاع عاطفیم تخمیه چقدر حقوق دریافتیم نسبت به خواسته هام تخمیه چقدر مدرک دیپلم تو فیش حقوقی تخمیه چقدر صبر کردن برا گرفتن مدرک کارشناسی تخمیه چقدر بودن نزدیک کراش و خواستن و نداشتنش تخمیه چقدر دختر جوون بودن تو ایر‌ان تخمیه چقدر داشتن خانواده کنترل‌گر تخمیه چقدر داشتن همه چیز تخمیه
چقدر نیاز به حرف زدن دارم و چقدر انرژی برای حرف زدن کم دارم! مثل مهرماه امسال، انرژیم ته کشیده، قفل نامرئی آزاردهنده محکمی به دهنم زده شده که مسخم. چی بگم، اگر وجود داری، من راضیم به رضای تو. خودم که بریدم از تلاش کردن. چه شبها که تا صبح بیدار موندم، نخوابیدم، غصه خوردم، تلاش کردم. چه روزها که از این شهر به شهر دیگه و از شهری به شهر قبلی تو تردد بودم. چه شبها که از شدت فشار و خشم درمونده بودم و گریه جواب نبود.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سکوت پر از فریاد ناب سرایان ارزان سرا بهترین سایت کتابخوانی مردی که خودش نبود فیلم زاده | فیلم | سریال | آهنگ